سخنران مدیریت فروش سخنران بازاریابی و فروش مویرگی

سخنران مدیریت فروش سخنران بازاریابی و فروش مدیریت فروش مویرگی سخنران مدیریت

بهزاد حسین عباسی مدرس مدیریت استاد مدیریتی سخنران مدیریت آموزش مدیریت در سازمان شما
 

  بهزاد حسین عباسی استاد مدیریت مدرس مدیریت       مدرس مدیریت استاد مدیریت آموزش مدیریت تدریس مدیریت  مدرس مدیریت استاد مدیریت آموزش مدیریت تدریس مدیریت  مدرس مدیریت استاد مدیریت آموزش مدیریت تدریس مدیریت   

بهزاد حسین عباسی مدرس مدیریت استاد مدیریتی سخنران مدیریت آموزش مدیریت در سازمان شما
 

  بهزاد حسین عباسی استاد مدیریت مدرس مدیریت       مدرس مدیریت استاد مدیریت آموزش مدیریت تدریس مدیریت  مدرس مدیریت استاد مدیریت آموزش مدیریت تدریس مدیریت  مدرس مدیریت استاد مدیریت آموزش مدیریت تدریس مدیریت   

سخنران مدیریت فروش سخنران بازاریابی و فروش مویرگی

سخنران مدیریت فروش سخنران بازاریابی و فروش مدیریت فروش مویرگی سخنران مدیریت

استاد بهزاد حسین عباسی مدرس و سخنران مدیریت ارتباط با مشتری CRM کوچینگ بازاریابی زبان بدن اصول و فنون مذاکره

 

 

مدرس مدیریت بازاریابی تبلیغات اصول و فنون مذاکره

سخنران مدیریت فروش استاد فروش مدرس فروش تدریس فروش معلم فروش

سخنران مدیریت فروش سخنران بازاریابی و فروش مویرگی

سخنران بازاریابی و فروش مدیریت فروش مویرگی سخنران مدیریت
سخنران مدیریت

۵۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

هفت کاری که پیش از ارائه پروپوزال باید انجام دهید تهیه پوپوزال فروش و بازاریابی  آماده سازی پوزپوزال فروش تدوین پورپوزال فروش و بازاریابی و تبلیغات

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

همواره قبل از ارائه یک پروپوزال در حوزه فروش، بازاریابی یا . . . به مشتری بالقوه خودتان باید مجموعه‌ای از کارها را به‌منظور بالا بردن اثرگذاری و کیفیت پروپوزال خودتان انجام دهید که در ادامه به آنها می‌پردازیم:

 

1- مشخصات کاملی از پروژه موردنظر از آغاز به دست آورید.

اغلب فروشندگان سعی می‌کنند در اولین تماس یا برخورد تمامی مشخصات مرتبط با پروژه موردنظری را که برای ارائه پروپوزال به آنها نیاز دارند بدست آورند، اما برخی از فروشندگان هم ممکن است برخی از موارد را فراموش کنند یا اینکه در حین تهیه پروپوزال برحسب پیشنهاد همکار به این نتیجه برسند که مثلاً به فلان نکته هم نیاز دارند تا پروپوزال مناسبی تهیه شود. حال خودتان تصور کنید که در صورت رقابتی بودن بازار شما چنین برخوردی از طرف شما چه تأثیری بر مشتری بالقوه خواهد داشت. آیا باعث نمی‌شود که آنها از شما تصویری به‌عنوان یک فرد غیرحرفه‌ای در ذهن داشته باشند؟

 

2- پاسخ به این پرسش را پیدا کنید – که چرا حالا و چرا شما؟

این دو موضوع، دو نکته مهمی هستند که در طی اولین صحبت‌های خود با مشتری باید سعی کنید به پاسخ آنها دست پیدا کنید، از طریق پاسخ به این دو سؤال میزان قطعی بودن پروژه و همچنین جدی بودن این افراد را تا حدود بسیاری زیادی متوجه می‌شوید. همچنین با پی بردن به اینکه چرا شما برای این کار انتخاب‌شده‌اید نیز از انگیزه آنها و میزان شانس خودتان در به دست آوردن پروژه موردنظر مطلع شوید. به یاد داشته باشید که پاسخ به این سؤالات هرقدر سطحی‌تر داده شود، میزان شانس کمتر شما در آن پروژه را می‌تواند نشان دهد.

 

3- تصمیم‌گیرندگان و فرایند تصمیم‌گیری در این پروژه را بشناسید.

عدم موفقیت در شناخت تصمیم‌گیرندگان نهایی به این معنا است که حتی ممکن است شما با ارائه بهترین پروپوزال و بهترین تلاش در اقناع تصمیم‌گیرندگان اصلی(البته ازنظر خودتان – چون آنها را نمی‌شناسید)، بازهم ممکن است در آخرین مرحله شخصی که از ابتدا جزء گروه بوده ولی شما اطلاعی از وی نداشتید وارد جریان شده و جریان تصمیم‌گیری را تغییر دهد. زمانی که تمامی تصمیم‌گیرندگان را شناختید، آنگاه می‌توانید رویکرد خود برای تحت تأثیر قرار دادن آنها را تعیین کنید. پس از این نیاز به شناخت فرایند تصمیم‌گیری آنها دارید. اگر در رفتار خودشان با شما محتاطانه برخورد می‌کنند، می‌تواند نشان‌دهنده این موضوع باشد که در شرکت مربوطه نقش اصلی باز نکرده یا در فرایند تصمیم‌گیری نقشی ندارند. برای اطمینان از نقش آنها می‌توانید در مورد پروژه‌های مشابه قبلی از آنها سؤالی بپرسید.

 

cooperation

 

4- گزینه‌های دیگر موجود در برابر آنها را شناسایی کنید.

سؤال کردن در مورد دیگر گزینه‌های موجود برای آنها می‌تواند تا حدودی اطلاعات مناسبی را در رابطه با دیگر فروشندگان و عرضه‌کنندگان آنها برای شما روشن سازد. همچنین گزینه‌های جایگزین خودتان را هم از این طریق می‌شناسید – اینکه آیا در حال پیدا کردن راه‌های دیگری برای برآوردن نیاز خودشان هستند یا نه، اینکه خودشان می‌خواهند یا می‌توانند این کار را انجام دهند و اینکه اصلاً شاید از انجام دادن آن منصرف شده‌اند یا احتمال آن وجود دارد.

 

5- در مورد چارچوب و برنامه زمانی موردنظر آنها اطلاعاتی کسب کنید.

موضوع مهم دیگری که باید در مورد اطلاعاتی را بدست آورید برنامه زمان‌بندی آنها برای انجام این پروژه است. برخی از فروشندگان این اشتباه را می‌کنند که تنها در مورد خواست مشتری برای شروع پروژه یا زمان مطلوب برای تحویل کار اطلاعاتی را به دست می‌آورند که بدین شکل از یک موضوع بسیار مهم غافل مانده‌اند. موضوع مهم این است که از زمان مطلوب و موردنظر آنها برای نهایی کردن خرید خودشان مطلع شوید، بدین شکل فرصت بهتری برای برنده شدن و ارائه پروپوزال خودتان به دست آورده‌اید و حتی می‌توانید شانس چانه زدن را برای خودتان افزایش دهید.

 

6- بودجه و سرمایه‌گذاری موردنظر آنها را بشناسید.

در هر فرصت فروش یکی از مهم‌ترین نکاتی که باید از آن باخبر شوید در رابطه با بودجه مدنظر یا میزان سرمایه‌گذاری مشتری بالقوه شما می‌باشد، دیگر فکر می‌کنم لازم نباشد از میزان اهمیت این موضوع در زمان ارائه پروپوزال برای آنها چیزی برای شما بگویم که به‌مراتب بیشتر از یک فرصت فروش است. ازآنجایی‌که اغلب پروژه‌های در ابعاد بزرگ نیاز به یک سرمایه‌گذار خارج از سازمانی یا تصویب بودجه موردنظر در بخش دیگری از سازمان دارد، عدم اطلاع یافتن از میزان بودجه موردنظر به معنای این است که حتی در آخرین لحظه ارائه پروپوزال که شما برای تهیه آن زمان بسیار زیادی را صرف کرده‌اید، ممکن است تنها به دلیل میزان بودجه کل پروژه لغو شود.

 

در ضمن اطلاع از این موضوع بازهم می‌تواند به شما در شناسایی دیگر افرادی که ممکن است در فرایند تصمیم‌گیری برای این پروژه شرکت داشته باشند به شما کمک بسیار زیادی کند.

 

7- تعهد داشته باشید.

این موضوع آخرین و به عبارتی مهم‌ترین بخش از هر موقعیت فروش است و حتی می‌توان گفت در زمان ارائه پروپوزال از بیشترین میزان اهمیت برخوردار باشد. برای آن دسته از شما دوستان که ممکن است فرایند و چرخه فروش به‌طورکلی در ذهن شما خیلی طولانی و بلند نباشد، در اینجا می‌توانید مرحله نهایی کردن فروش یا پروپوزال خودتان را هم در نظر داشته باشید. اما آن دسته از شما که به طولانی‌تر بودن این فرایند باور دارید، می‌توانید این‌گونه تصور کنید که این مرحله بیشتر برای اقلام باارزش بالا یا حوزه‌های صنعتی کارایی دارد که مشتری بالقوه غیر از بسیاری موارد مختلف که موردبررسی قرار می‌دهند، بازهم اقدام به بررسی میزان تعهد شما به آنها و پروژه در این مرحله می‌کند. عدم موفقیت در به دست آوردن اعتماد و نشان دادن تعهد خودتان به شرکت و مراحل بعدی پروژه به این معنا است که در زمان اعلام افراد برنده و بازنده در این پروژه شما هستید که از شنیدن نتیجه مأیوس می‌شوید.

  • بهزاد حسین عباسی

آیا تیم فروش شما غیر مسلح به جنگ می رود؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

این فرایند را که همه ما در هنگام مواجه با یک مشتری بالقوه یا جدید با آن روبرو می‌شویم را در نظر بگیرید. آیا در شرکت‌های دیگری که با آنها همکاری دارید یا پیش‌ازاین همکاری داشته‌اید، شاهد چنین مواردی بوده‌اید؟

 

سربازان به اسلحه‌ خودشان نیاز دارند و فروشندگان هم به همین ترتیب

این فرایند را در نظر بگیرید. تلفن به صدا درمی‌آید. پشت خط یک مشتری بالقوه است که در پی کسب اطلاع از خدمات و محصولات شما یا در پی دیدن آگهی شما در پی کسب اطلاع در مورد آن تماس گرفته است. مطمئناً پس از پاسخگویی این تماس آن را به مسئول یا کارشناس از تیم فروش و بازاریابی ارجاع داده می‌شود. سپس چه چیزی در ادامه می‌آید؟ فروشنده با فرد تماس‌گیرنده به‌منظور دادن اطلاعات و به عبارتی آماده کردن او و نزدیک کردنش به خرید صحبت می‌کند. اگر این مشتری بالقوه به محصول شما نیاز داشت و آمادگی خرید آن را هم داشت وارد چه مرحله‌ای می‌شویم؟ آیا نیروهای فروش شما از ابزار لازم برای ادامه فرایند فروش برخوردار هستند؟

 

در طی تماس اولیه . . .

آیا اعضای تیم فروش شما قادر به ارجاع مشتری به یک ویدئو آنلاین آن ارسال آن برای مشتری هستند؟ آیا امکان شرکت دادن آنها در یک وبینار بر روی وبسایت شما را دارند؟ آیا آنها امکان اشتراک‌گذاری صفحه لپ‌تاپ خودشان با مشتری برای ارائه توضیحات بیشتر را دارند؟ آیا می‌توانند مشخصات و اطلاعات آنها را همزمان با صحبت کردن با وی وارد سیستم مدیریت ارتباطات با مشتری شرکت بکنند؟ یا حداقل آیا از فایل‌های پی‌دی‌اف یا پاورپوینت یا حتی برخی دیگر از محتوای اطلاع‌رسانی مناسب برای ارسال شدن برای این مشتری در طی تماس تلفنی یا بعد از آن برخوردار می‌باشند؟

 

young-couple-talking-to-insurance-agent-

 

جلسه بعد از جهت پیگیری . . .

زمانی که آنها برای پیگیری جلسه‌ای را با مشتری بالقوه ترتیب می‌دهند، آیا از ابزار بروز برخوردار هستند؟ آخرین بروشور؟ مطالعات موردی از مشتری‌های قبلی؟ محتوا یا چیزی که مشتری بالقوه پس از جلسه قادر به‌مرور کردن اطلاعات دریافت شده از نماینده شما باشد؟ نمونه‌ای رایگان از محصولات یا دوره‌ای رایگان برای استفاده از این خدمات؟

 

تماس‌های بعدی . . .

آیا مشتری بالقوه به‌صورت خودکار وارد لیست ایمیل‌های شما شده است تا ایمیل‌های شما را به‌صورت ماهیانه یا هفتگی دریافت کند و از این طریق محصولات و خدمات شما مجدداً برای وی یادآوری شود؟ آیا سیستم مدیریت ارتباط با مشتری شما به‌گونه‌ای بروز می‌شود که دیگر مدیران و سرپرستان بخش فروش از روند حرکت این مشتری در قیف فروش اطلاع داشته و در صورت صلاح‌دید در روند مذکور برای پیشبرد آن دخالت داشته باشند؟

 

اگر حتی به یکی از سؤال‌های مطرح‌شده پاسخ منفی دادید . . .

اگر حتی به یکی از سؤال‌های مطرح‌شده پاسخ منفی دادید، پس بدانید که تیم فروش شما به‌خوبی مجهز نیست و از این بابت ضرر و زیان بسیار زیادی متحمل شما خواهد بود یا اینکه کلاً در این میدان در برابر یک رقیب بهتر و مجهزتر بازنده خواهید شد.

اکنون زمان آن است که تجهیزات لازم برای تیم فروش خودتان را مرور کرده و برای رفع مشکلات آن سرمایه‌گذاری کنید تا از وبینارها، ویدئوها و محتوای بروز، سیستم مدیریت روابط مشتری و … برخوردار شوند تا آماده وارد شدن به میدان جنگ با رقبا باشند و شانس موفقیت شمارا در این بازار ده برابر کنند.

  • بهزاد حسین عباسی

بازاریابی در مقابل فروش

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

در حالت عادی ما دو واژه ” بازاریابی ” و ” فروش ” را بجای یکدیگر مورداستفاده قرار می‌دهیم، در عمل تفاوت بسیار زیادی بین این دو قرار دارد. یک مدیر بازاریابی موفق به‌خوبی باید تفاوت موجود بین این دو موضوع را باید بداند. فروش تمرکزی بر فروش دارد و به‌طور ویژه با تولید و تولیدکننده در ارتباط است و . . . به‌عبارت‌دیگر بخش عملی بازاریابی است و هدف کوتاه‌مدت دستیابی به سهم از بازار را دنبال می‌کند. تأکید در آن بر تنوع و تفاوت قیمت برای نهایی کردن فروش است. این هدف کوتاه‌مدت دستیابی به برنامه‌ریزی بافکر و توأم با دوراندیشی برای برنده شدن برند در بازار و به دست آوردن مزیت رقابتی را در بین گروه زیادی از مشتریان مدنظر قرار نمی‌دهد. هدف نهایی هر فروشی به حداکثر رساندن میزان سودآوری از طریق حداکثر کردن میزان فروش است.

 

زمانی که تأکید و تمرکز بر فروش باشد، فرد فروشنده تصور می‌کند که مراحل بعد از تولید با خاتمه یافتن فروش به پایان رسیده‌اند. همچنین می‌توان این‌گونه گفت که وظیفه بخش فروش، فروختن هر آن چیزی است که بخش تولید، تولید کرده است. روش‌های تهاجمی فروش برای دستیابی به این هدف توجیه می‌شوند و نیاز و رضایت مشتری یک موضوع بدیهی در نظر گرفته می‌شود که همیشه وجود دارد.

 

بازاریابی به‌عنوان یک رویکرد و مفهوم بسیار گسترده‌تر از فروش است و همچنین در ذات خود دینامیک هست، چراکه تمرکز در آن بجای محصول بر مشتری است. درحالی‌که فروش حول منفعت بازاریاب و یا تولیدکننده می‌چرخد، بازاریابی در حول محور منفعت مصرف‌کننده قرار دارد. درمجموع کل فرایند بازاریابی به دنبال برآوردن و کسب رضایت مصرف‌کننده هست.

 

بازاریابی

 

بازاریابی شامل تمامی فعالیت‌هایی می‌شود که مرتبط با برنامه‌ریزی محصول، قیمت‌گذاری، ترویج محصول و توزیع محصول و خدمات هست. این وظایف و فرایند با شناسایی نیازهای مصرف‌کننده آغاز می‌شود و پایان نمی‌پذیرد تا اینکه بازخورد مصرف‌کننده نسبت به رضایت وی از مصرف محصول یا خدمات دریافت شود. به‌طورکلی بازاریابی زنجیره گسترده‌ای از فعالیت‌ها است که شامل تولید، بسته‌بندی، ترویج، قیمت‌گذاری، توزیع و فروش می‌شود. نیازهای مصرف‌کننده همانند راهنمایی در پی تمامی این فعالیت‌ها قرار دارند. دراین‌بین سودآوری نادیده گرفته نمی‌شود، اما در طی یک فرایند طولانی به دست می‌آید. در فرایند بازاریابی سهم از ذهن و فکر مصرف‌کننده بسیار مهم‌تر از سهم از بازار است.

 

به اعتقاد پروفسور لویت Levitt، “تفاوت بین دو واژه بازاریابی و فروش بسیار فراتر از مفهوم معنایی آن‌هاست. یک شرکت با ذهنیت درستی از بازاریابی سعی در تهیه محصولات و کالاهای بکند که ایجادکننده ارزش باشند که مصرف‌کننده‌ها اقدام به خرید آنها بکنند. چیزی که برای فروش عرضه می‌شود، توسط فروشنده تعیین نمی‌شود، بلکه این خریدار است که کالای عرضه‌شده برای فروش را تعیین می‌کند. فروشنده اشاره‌ها و نشانه‌هایی را از طرف خریدار دریافت می‌کند و محصول نتیجه فعالیت بازاریابی است که به محصول مطلوب تبدیل می‌شود و این فرایند در هیچ شرایطی به‌صورت عکس طی نمی‌شود. فروش تنها در رابطه با استفاده از روش‌هایی است که منجر به مبادله کردن پول نقد با محصول و کالا از طرف مشتری می‌شود و هیچ‌گونه ارتباطی با برآورده کردن نیازهای مصرف‌کننده و کسب رضایت وی ندارد. درحالی‌که بازاریابی در نقطه مقابل، کل فرایند کسب‌وکار را شامل مجموعه فعالیت‌های به‌هم‌پیچیده و فشرده از کشف، ایجاد و تحریک و ارضاء نیازهای مشتری در نظر می‌گیرد.

 

فروش:

1- تأکید بر محصول دارد.

2- شرکت در ابتدا محصول را تولید می‌کند.

3- مدیریت فروش محور است.

4- برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت بوده و در قالب محصولات و بازارهای امروز هست.

5- نیازهای فروشنده را بیان می‌دارد.

6- به کسب‌وکار به‌عنوان یک فرایند تولید محصول می‌نگرد.

7- تأکید بر حفظ فن‌آوری موجود و کاهش هزینه‌ها دارد.

8- هزینه‌ها قیمت را تعیین می‌کنند.

9- فروش مشتری را به‌عنوان حلقه آخر از زنجیره کسب‌وکار در نظر می‌گیرد.

 

بازاریابی

 

بازاریابی:

1- تأکید بر نیازها و خواسته‌های مصرف‌کننده دارد.

2- شرکت ابتدا نیازها و خواسته‌ها مشتری و مصرف‌کننده را در نظر می‌گیرد و سپس در پی این برمی‌آید که محصولی برای برآورده ساختن این نیازها و خواسته‌ها به بازار عرضه کند.

3- مدیریت سودمحور است.

4- برنامه‌ریزی به‌صورت بلندمدت در رابطه با محصولات امروز و در قالب محصولات جدید، و بازارها و رشد در آینده هست.

5- نیازها و خواسته‌های خریداران را بیان می‌کند.

6- کسب‌وکار را به‌عنوان فرایندی برای تولید مصرف‌کننده و ارضاء نیازهای وی در نظر دارد.

7- در بازاریابی تأکید بر نوآوری از طریق هر فن‌آوری موجود و ایجاد بهترین هزینه‌ها نسبت به ارزش دریافت شده از طریق به‌کارگیری بهترین فن‌آوری هست.

8- مصرف‌کننده قیمت را تعیین می‌کند و قیمت هم هزینه را تعیین می‌کند.

9- بازاریابی مشتری را در حلقه کسب‌وکار به‌عنوان آخرین حلقه و هدف نهایی کسب‌وکار در نظر می‌گیرد.

  • بهزاد حسین عباسی

چگونه در فروش بر مهم‌ترین عامل اعتراض پیروز شویم؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

برخی تصور می‌کنند که مهم‌ترین اعتراض در حین فرایند فروش موضوع قیمت است، اما من شخصاً با این موضوع مخالفم. اما اجازه دهید در ادامه به توضیحات لازم برای آن بپردازم.

 

دلیل آنکه قیمت اعتراض و عامل اختلاف شماره یک نیست این است که اعتراض به یا مخالفت با قیمت اغلب درزمانی پس از اولین برخورد و جلسه با شما اتفاق می‌افتد. درحالی‌که اعتراض شماره یک عموماً حتی قبل از اولین جلسه مذاکره شما با مشتری بالقوه یعنی در حین فرایند اولیه بازاریابی اتفاق می‌افتد.

 

اولین و مهم‌ترین عامل اختلاف و اعتراض زمانی اتفاق می‌افتد که یک فروشنده توضیح می‌دهد که چه چیزی می‌فروشد و مشتری بالقوه هم در پاسخ چیزی شبیه به این جمله را اعلام می‌کند که ما پیش از شما خرید خود را از فروشنده X می‌کردیم و در حال حاضر هم از آن‌ها کاملاً راضی هستیم.

 

این مشتری بالقوه به‌وضوح در حالت خرید قرار دارد و تا این جای کار محتمل‌ترین مشتری بالقوه خود را شناخته‌اید – احتمال خرید این افراد از دیگر افراد شاید 10 برابر بیشتر باشد – که تصمیم‌گیرندگانی هستند که در ظاهر از خود مخالفت نشان می‌دهند  تمایلی به خرید کردن ندارند.

 

در حالت کلی توصیه من این است که آن‌قدر با این تصمیم‌گیرندگان موضوع را بررسی و تکرار کنید که تا آن‌ها در موقعیتی که ناراحت و ناراضی خدمات فروشنده خود قرار دارند، ناخودآگاه نسبت به خرید از شما تحریک شوند. اما سؤال مهم در این رابطه، ایجاد کردن چنین موقعیت محرکی است که موجب ناراحتی این تصمیم‌گیرنده از فروشنده فعلی خودش شود.

 

فروش

 

برخی پیشنهاد می‌کنند که یکی از راه‌ها برای تحریک کردن این تصمیم‌گیرنده به چالش کشیدن وی با ارائه پیشنهادی وسوسه کننده است. اما موردی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که برخی از این افراد اگر با فروشنده فعلی خود رابطه خوبی داشته باشند، ممکن است پیشنهادهای مطرح‌شده از طرف شمارا دریافت کرده و با انتقال دادن آن به فروشنده فعلی خودش از وی بپرسند که آیا قادر به ارائه چنین خدماتی می‌باشد یا نه؟

 

بااین‌وجود، اگر رابطه خیلی خوبی با فرد تصمیم‌گیرنده برای خرید دارید و نگرانی از گرفتن ایده شما و دادن آن به دیگر فروشنده‌هایی که رابطه خوبی با آن‌ها دارند، ندارید؛ سپس برای ایجاد نارضایتی در وجود آن‌ها از این رویکرد، می‌توانید از دو سؤال زیر استفاده کنید.

 

1- آیا فروشنده شما تاکنون شمارا ناامید کرده است؟

اگر مشتری بالقوه شما به این سؤال با کلمه “بله” پاسخ گفت، در مورد تأثیر رفتار آن‌ها سؤال کنید و اجازه دهید در این رابطه بیشتر به شما توضیح دهند.

 

زمانی که صحبت کردن آن‌ها به پایان می‌رسد، در حدود 6 ثانیه صبر کنید و سپس دو یا سه سؤال دیگر در این رابطه برای پاسخ دادن آن‌ها پیشنهاد کنید. اغلب این افراد از سکوت ایجادشده متنفر هستند و با این کار ممکن است ایجاد نارضایتی در وی کنید که اغلب موجب بیشتر توضیح دادن از طرف مشتری بالقوه می‌شود.

 

اگر پس از 6 ثانیه اطلاعات اضافی دیگری در اختیار شما قرار ندادند، دو یا سه کلمه بیان‌شده از طرف آن‌ها را تکرار کنید، اما دراین‌بین برای تکرار این کلمات از لحن کنجکاو گونه‌ای استفاده کنید.

 

مثلاً اگر وی اعلام می‌کند که در مدتی که برای دریافت محصول خود صبر کرده بودیم، ساعات خیلی سختی را در حال سپری بودیم. پس‌ازاین اگر حدود 6 ثانیه صبر کردید و آن‌ها اطلاعات بیشتری در این رابطه در اختیار شما قرار ندادند، حیلی ساده و با کنجکاوی بپرسید: “سروقت؟” در همین لحظه است که مشتری بالقوه شما لب به سخن گشوده و در مورد مشکل و شرایط حاصل از این مشکل توضیحات بیشتری ارائه می‌کند.

 

پس از توضیح آن‌ها در این رابطه، می‌توانید با مطرح کردن سؤالات زیر پیگیری خود را ادامه دهید:

– “آیا اقدامی برای جبران کردن آن کرده‌اند؟”

– “برای به حداقل رساندن تأثیر این حالت در صورت اتفاق افتادن مجدد آن چه‌کاری انجام داده‌اند؟”

 

فروش

 

سپس پس‌ازاینکه اطلاعات موردنظر خود را کسب کردید؛ می‌توانید نظر آن‌ها در رابطه با تمایل به ادامه همکاری با یک فرد و یا فروشنده قابل‌اعتماد متعهد مطرح کنید.

 

شما حتی از اطلاعات کسب‌شده از این طریق می‌توانید در تماس با تصمیم‌گیرندگان برای خرید در شرکت‌های دیگر که از همین فروشنده استفاده می‌کنند نیز به‌خوبی بهره ببرید. به‌عنوان‌مثال می‌توانید بپرسید: “آیا تاکنون شده یک ‌ضرب و الاجل را به دلیل عدم توجه آن‌ها و عدم یادآوری قبلی آن‌ها در تأخیر برای تحویل محصول از دست بدهند؟”

 

اما اگر فروشنده فعلی آن‌ها هیچ‌گاه در رابطه تجاری با این مجموعه موجب ناراحتی و ناامیدی آن‌ها نشده بود، چه؟

 

2- “فرض کنید که اتفاقی برای فروشنده فعلی شما افتاده است و درنتیجه دیگر هرگز تمایل به کار کردن با آن‌ها را ندارید. از آن‌ها بخواهید فروشنده برتر بعدی که در پی کار با آن‌ها هستند و ویژگی‌های بهتری نسبت به قبلی دارند را برای شما مطرح کنند.”

 

این مشتری بالقوه شما سپس شروع به‌ردیف کردن مجموعه‌ای ویژگی‌های، خصوصیات و کیفیت‌های مختلف می‌کند. با قدری خوش‌شانسی در ضمن نام بردن این ویژگی‌های حالت ناشی از کنجکاوی بر روی صورت آن‌ها نقش می‌بندد که ناشی از تعجب خودشان در عدم دریافت این خدمات یا این کیفیت از فروشنده فعلی می‌شود.

 

در این لحظه است که شما فرصتی عالی برای یادآوری خطاهای فروشنده قبلی و به عبارتی خراب کردن وی به دست آورده‌اید و هیچ‌گونه ترس و نگرانی از گرفتن ایده از شما و دادن آن‌ها به رقیب شما در ذهن آن‌ها وجود ندارد. در این زمان نباید فرصت را ازدست‌داده و با یک معرفی خوب و مناسب از خودتان فرصت تبدیل کردن وی به مشتری خود را از دست ندهید.

  • بهزاد حسین عباسی

سه‌راه استفاده از رفتار گذشته مشتری برای پیش‌بینی آینده

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

توجه داشته باشید که هیچ‌کس یک گوی بلورین برای خبر دادن از آینده در مورد اینکه چه کسی، چه چیزی را به چه اندازه می‌خرد ندارد!!! پس چه‌کار باید بکنیم؟ صبر کنیم و ببینیم و رفتار مشتری چیست؟ مطمئناً این کار هم درست نیست . . . شما بامطالعه عادات و رفتار مشتریان –بازدیدهای گذشته آن‌ها از وب‌سایت خودتان- خودتان موارد و نکته‌های زیادی می‌توانید در مورد آن‌ها بیاموزید و از این طریق پیش‌بینی کنید که آن‌ها خواهان انجام دادن چه‌کاری در آینده هستند. مسئله اصلی تنها این است که ببینیم شما به چه اطلاعاتی نیاز دارید و چه زمانی باید از آن استفاده کنید؟

 

از موتور جستجو تا صفحه فرود

یکی از بهترین دوستان و ابزارهای موجود در دسترس در رابطه با پیش‌بینی رفتار یک مشتری حساب Gogle AdWords شماست که قادر به مشخص کردن تمام کلمات کلیدی است که خریداران شما اقدام به جستجوی آن‌ها برای خرید کرده‌اند، اینکه کدام‌یک از این جستجوها منجر به کلیک کردن و وارد شدن به وب‌سایت شما است و کدام‌یک از این کلیک‌ها درنهایت موجب خرید کردن بر روی وب‌سایت شما شده است.

 

زمانی که هر یک از این بازدیدکنندگان از طریق AdWords وارد یکی از صفحات فرود موجود بر روی سایت شده باشد، شما می‌توانید از اطلاعات مرتبط با وی استفاده کرده و مسیری مشخص از نقطه آغاز تا پایان فرایند خرید را ترسیم کنید. پس‌ازاین مرحله دیگر به‌خوبی می‌دانید که آن‌ها دست یافتن به چه چیزی هستند. آن‌ها از این طریق اطلاعاتی در مورد زمان استفاده خودشان از این گوگل به شما ارجاع می‌کنند. آیا باید از طریق قرار دادن یک صفحه فرود معمولی و عادی سرعت آن‌ها دررسیدن به صفحه‌ای خاص از وب‌سایت خودتان را کمتر نمایید؟ و این کار را از طریق ایجاد کلیک‌های بیشتر بجای هدایت سریع‌تر آن‌ها به سبد خرید و سپس تسویه‌حساب انجام دهید؟ مطمئناً نه!!! زمانی که یک خریدار به شما علناً می‌گوید که به چیزی نیاز دارد، بلافاصله باید در پی برداشتن موانع از سر راه وی باشید و فرایند خرید را برای وی کوتاه‌تر کنید.

 

predicting-consumers

 

از شبکه‌های اجتماعی تا وب‌سایت شما

پی بردن به دلیل مراجعه بازدیدکنندگان به سایت شما زمانی که از کانال شبکه‌های اجتماعی وارد می‌شوند سخت‌تر است. سخت‌ترین حالت درزمانی است که فرد بر روی بخش اطلاعات تماس شما کلیک می‌کند و این تصور را برای ما ایجاد می‌کند که وی درواقع قصد و نیت مشخصی از تماس و ارتباط برقرار کردن با شما دارد. اما در صورت قطع شدن ارتباط از طرف وی، پیگیری و دنبال کردن دلیل این ارتباط بسیار مشکل‌تر از قبل می‌شود.

 

بااین‌وجود کلیک کردن بر روی برخی از پست‌های بخصوص در برخی از شبکه‌های اجتماعی و وارد شدن به سایت شما، ممکن است اطلاعات بیشتری در رابطه با روند و غالب فکری آن مخاطب در اختیار شما قرار دهد. آیا آن‌ها به‌منظور مطالعه یک محتوای خاص وارد سایت شده‌اند؟ شما ممکن است گمان کنید که آن‌ها در جستجوی اطلاعات خاصی هستند. آیا مثلاً بر روی تصویر یکی از پرفروش‌ترین محصولات شما کلیک کرده‌اند؟ شاید به دنبال یکی از آن محصولات در بازار این محصولات قرارگرفته‌اند یا شاید فقط قصد کسب اطلاع از روند موجود و محصولات معمول در یک بازار خاص هستند.

 

هر عملی در بازاریابی شبکه‌های اجتماعی به شما در محدود کردن شکل دادن و طبقه‌بندی کردن اطلاعاتی که به آن‌ها نیاز دارید کمک می‌کند، بنابراین نباید از این کار خسته شده و از آن دست بکشید. هر چه اطلاعات بیشتری در مورد رفتار گذشته مصرف‌کنندگان خود داشته باشید، بهتر قادر به‌پیش بینی رفتار آینده آن‌ها هستید.

 

از خریداران دفعه اولی تا خریداران وفادار

خریدهای قبلی همیشه بیشترین و بهترین اطلاعات را در رابطه رفتار خریدار در اختیار شما قرار می‌دهد، درست است؟ به همین دلیل است که پس از دریافت مبلغ یک خرید هیچ‌گاه نباید خریدار را به حال خود رها کنید، چراکه در این زمان است که اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به قبل در مورد این مشتری در اختیاردارید.

 

اطلاعاتی که پس‌ازاین خرید جمع‌آوری می‌کنید، اطلاعات و مواردی که ازاین‌پس برای ادامه مسیر خود نیاز دارید را در اختیار شما قرار می‌دهد. آیا این خرید یک کادو بوده یا یک‌چیز لازم و ضروری برای فرد خریدار؟ آیا وی لوازم اصلی را خرید کرده یا لوازم و متعلقات کناری یک کالای دیگر را خریداری کرده است؟ آیا وی زمانی زیادی را صرف تصمیم‌گیری برای خرید کرده –  بر اساس تعداد دفعاتی که پیش از خرید به سایت شما مراجعه کرده است، تعداد قیاس‌هایی که بین محصول با محصولات دیگر موجود بر روی سایت انجام داده است، یا حتی احیاناً صحبت‌هایی که بخش خدمات مشتریان شما انجام داده است.

 

چیزی که از این مرحله برای شما حاصل می‌شود منجر به تصمیم‌گیری برای ادامه ارائه ایده‌های هدیه به خریدار است یا اینکه آیا آن‌ها نیاز به اطلاعات بیشتر در رابطه با محصولات مشابهی برای استفاده شخصی خودشان دارند. اگر آن‌ها اغلب اقدام به خرید متعلقات موردنیاز برای بزرگ‌تر و بهتر کردن محصولات خریداری‌شده از شما می‌کنند، پس مطمئناً اطلاعات مرتبط با فروش متقابل و محصولات تکمیلی را بپسندند.

 

  • بهزاد حسین عباسی

مسئولیت‌های شغلی مجریان فروش چیست؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

به‌طور خیلی گسترده و وسیع می‌توانیم این وظایف را به این شکل تقسیم‌بندی کنیم که شغل یک فروشنده انجام وظایف فروش است. بااین‌وجود، حتی در حوزه بازاریابی و فروش هم ما یک سلسله‌مراتب و چندین وظیفه مختلف داریم که هرروزه باید آن‌ها را انجام دهیم. اجرای فروش راداریم و سپس فرایند مدیریت فروش پیش می‌آید. وظایف مجریان فروش به‌طور کامل متفاوت از مدیران فروش است که در این مطالب و در یک مطلب دیگر به‌طور کامل به وظایف این دو گروه می‌پردازیم.

 

مسئولیت‌های شغلی مجریان فروش

 

پیش‌بینی کردن

اولین و مهم‌ترین نقش مجریان فروش در یک شرکت پیش‌بینی وضعیت فروش است. این مجریان فروش است که باید از طرق مختلف و چندین روند از قبیل تماس غیرمنتظره، رسیدگی به پرسش‌ها و سؤالات و . . . مشتریان بالقوه را از بازار هدف شناسایی و انتخاب کرده و آن‌ها را از طریق قیف فروش به شرکت وارد کنند.

 

مدیریت پایگاه داده

به‌طور طبیعی زمانی که در حال پیش‌بینی هستید، از یک مجری فروش انتظار می‌رود که همواره یک پایگاه اطلاعاتی از کارهای روزانه خود در اختیار داشته باشد، یا در شرکت‌های بهتر و معتبرتر حداقل یک سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان برای خود داشته باشند که به شرکت در تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان بالفعل و مشتریان نهایی بسیار کمک می‌کند.

 

مجریان فروش

 

ایجاد قیف فروش

پس از پیش‌بینی وضعیت آینده بازار و تقاضا فروش و همچنین مدیریت پایگاه داده، قیف فروش موردتوجه بیشتر قرار می‌گیرد که تنها توسط مجریان فروش قابل تهیه بوده و یکی از مهم‌ترین وظایف و مسئولیت‌های مجریان فروش است. در این قیف مجری فروش مربوط وظیفه دارد تا مشتریان را بر اساس موقعیت و میزان آمادگی آن‌ها برای فروش محصول به آن‌ها مورد تقسیم‌بندی قرار دهد. این تقسیم‌بندی می‌تواند به‌صورت مشتریان علاقه‌مند، تا حدی علاقه‌مند و غیر علاقه‌مند در نظر گرفته شود.

 

رسیدگی به شکایات

شکایات اولیه مشتریان باید در سطح مجریان فروش موردتوجه قرار بگیرد. این به این دلیل است که مجریان فروش خودشان صورت و وجه برند در برابر مشتری می‌باشند. بدین طریق، اگر مشتری هرگونه مشکلی داشته باشد، در اولین برخورد و فرصت به مجری فروش مراجعه می‌کند و سپس بعد از وی است که به دنبال مطرح کردن مشکل خود با دیگر عوامل شرکت فکر می‌کند. بنابراین لازم و بجا است که شرکت‌ها دوره‌های آموزشی مختلفی برای مجریان فروش خود تهیه و تنظیم کنند تا آن‌ها از توانایی لازم برای رسیدگی به شکایات مشتریان برخوردار باشند.

 

خود مدیریتی

این‌یک عنصر بسیار ملموس در حوزه فروش است. از طریق خود مدیریتی، منظورم این است که مجری فروش باید به‌خوبی و به‌طور کامل محصولات شرکت را بشناسد. او همچنین باید تکنیک‌های اولیه و اساسی مذاکره و فروش، بهترین راه‌های پیش‌بینی آینده بازار و تقاضا و تبدیل کردن مشتری بالقوه به مشتری نهایی مطلع باشند. در همین زمان، ارتقاء توانایی‌های خود، بهبود و ارتقاء مهارت‌های مدیریتی و داشتن نظم و انضباط ازجمله مواردی است که از طریق آن‌ها یک مجری فروش قادر به مدیریت خودش است. این موارد تأثیر مستقیمی بر عملکرد دارد و درنتیجه موجب ارزیابی مجریان فروش می‌شود.

 

مدیریت روابط

فروش درزمانی که محصول فروخته می‌شود، به انتها نرسیده و تمام نمی‌شود. در حقیقت، حتی پس از فروش محصول، مجریان فروش باید در ارتباط با مشتری نهایی باشند. برخی از شرکت‌ها دارای قوانینی هستند که مثلاً زمانی که یک محصول برای نوبت اول به فروش می‌رسد، آن‌ها دارای یک تیم فروش مجزا هستند که مسئولیت مدیریت روابط را بر عهده‌دارند و همچنین بر فروش هم‌زمان دیگر محصولات شرکت یا کسب حداکثر منافع و مزایا از بازاریابی روابط و همچنین از طریق فروش حجم بیشتری از همان محصول به همان مشتری البته بر اساس نیاز آن‌ها تمرکز می‌کنند. بدین ترتیب، مدیریت روابط یک نقش مهم مجریان فروش در هر سازمانی به‌حساب می‌آید.

مواردی که در بالا به آن‌ها اشاره شد، همگی مسئولیت‌های یک فرد اجرایی در حوزه فروش است. در جنگ بین دو ارتش، مجریان فروش سربازانی هستند که نیروهای اصلی ارتش مقابل را نابود می‌کنند. عضویت در تیم مجریان فروش یک مجموعه اصلاً کار آسانی نیست، چراکه شما به‌طور مکرر در آن با پاسخ “نه” از طرف مشتری روبرو می‌شوید که موجب بی‌انگیزه شدن شما می‌شود. این نقطه، نقطه‌ای است که در آن مدیران فروش وارد میدان می‌شوند که برای کارنامه حرفه‌ای شما به‌عنوان یک فرد اجرایی در عرصه فروش بسیار اهمیت دارد.

  • بهزاد حسین عباسی

فرایند برنامه‌ریزی فروش

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

ازآنجایی‌که موفقیت از طریق انجام اعمال یک‌باره و بدون برنامه‌ریزی به دست نمی‌آید، فرایند برنامه‌ریزی فروش برای موفقیت کلی یک سازمان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. فرایند برنامه‌ریزی فروش معمولاً در دومین مرحله از برنامه‌ریزی کلی سازمان انجام می‌پذیرد و مربوط به زمانی است که شرکت یا سازمان از یک برنامه‌ریزی استراتژیک بازاریابی برخوردار شده باشد.

 

همیشه به‌صورت منطقی اولین چیزی که یک شرکت برای خودش تهیه کند، یک برنامه بازاریابی جامع و استراتژیک است. زمانی که این برنامه استراتژیک بازاریابی تهیه شد، شرکت یا سازمان از بخشی از بازار که باید هدف‌گیری شود کاملاً اطلاع داشته و همچنین از رفتار مصرف‌کننده در آن نیاز مطلع می‌باشد و بر این اساس برنامه‌ریزی فروش انجام می‌پذیرد.

 

در ادامه با بررسی موردی فروش دستگاه‌های تهویه هوا این مراحل را باهم بررسی می‌کنیم:

 

1- تعیین اهداف

برنامه‌ریزی فروش شما تنها زمانی شروع می‌شود که شما اهدافی را برای تیم فروش خودتان تعیین کرده باشید. به‌عنوان‌مثال – هدف یک شرکت فروش دستگاه‌های تهویه هوا ممکن است افزایش سهم بازار شرکت تعیین‌شده باشد. برای این منظور این شرکت باید موفق به نفوذ به بخش جغرافیایی جدیدی از بازار شود.

 

2- تعیین کارهای لازم و ضروری برای انجام دادن

زمانی که از هدف تیم فروش خود به‌خوبی مطلع شدید، شما باید اقدامات و کارهایی که پیش از اجرا کردن برنامه فروش خود به انجام آن‌ها نیاز دارید را پیش‌بینی کنید. این‌یک مرحله حساس و مهم در فرایند برنامه‌ریزی فروش است، چراکه اگر استراتژی عملیاتی صحیح را پیش‌بینی نکنید، آنگاه در آینده با مشکلاتی در حوزه عملیاتی روبرو می‌شوید که مانع از رسیدن شما به اهداف خودتان می‌شود.

 

به‌عنوان‌مثال – شرکت فروش محصولات تهویه هوا که در بالا به آن اشاره شد برای افزایش سهم از بازار خودش نیاز به نفوذ به یک منطقه جغرافیایی جدید دارد. بنابراین در این منطقه علاوه بر فروش بیشتر نیاز به عملیات و خدمات پس از فروش برای مشتری دارد. بخش بازاریابی شرکت همچنین باید به‌خوبی این منطقه جغرافیایی جدید را بشناسد تا قادر به تعیین تکنیک‌های بازاریابی تهاجمی و مناسب برای هدف قرار دادن بازار آن منطقه باشد.

 

فرایند برنامه‌ریزی فروش

 

3- سازمان‌دهی کارها و تخصیص منابع

بازگشت به نقطه اول – انجام اقدامات بی‌برنامه یک‌دفعه هرگز منجر به نتایج قابل‌قبول برای یک شرکت نمی‌شود. زمانی که اعمال و اقدامات عملیاتی لازم و ضروری برای یک شرکت را شناختید، نیاز به سازمان‌دهی برنامه‌ریزی فروش خوددارید. به‌عنوان‌مثال – اولین اولویت یک شرکت فروش و عرضه دستگاه‌های تهویه در منطقه جغرافیایی جدید برقراری زیرساخت ارائه خدمات بجای برقراری زیرساخت فروش و کانال‌های مرتبط با آن است. زمانی که این موضوع محقق شد، باید از طریق تاکتیک‌های تهاجمی بازاریابی اقدام به بازاریابی آن منطقه جغرافیایی کنند. بنابراین یک برنامه عملیاتی بسیار دقیق و سازمان‌یافته برای طی دوره فرایند برنامه‌ریزی فروش موردنیاز است.

 

4- اجرا

زمانی که برنامه‌ای مشخص برای کارها و اعمال خود تدوین کردید، اجرای آن‌ها به‌عنوان مرحله بعدی کار در نظر گرفته می‌شود. درحالی‌که ممکن است این مرحله خیلی ساده به نظر برسد، اما با مشکلاتی واقعی در زمان و مکان اجرا مراحل مشخص‌شده در این برنامه روبرو می‌شوید. به‌عنوان‌مثال –  مشتریان هدف شما در منطقه جغرافیایی جدید ممکن است به دستگاه‌های تهویه هوا که به بازار واردشده‌اند، روی خوش‌نشان ندهند و از آن استقبال نکنند. همچنین از طرف دیگر ممکن است مشتریان هدف شما در این بازار جدید از ورود این محصول جدید به بازار استقبال کنند و شما با تقاضای بسیار زیادی از طرف آن‌ها مواجه شوید که توان پاسخگویی به آن‌ها را نداشته باشید.

 

5- اندازه‌گیری نتایج

همانند هر فرایند برنامه‌ریزی دیگری، مرحله پنجم که مهم‌ترین مرحله در هر فرایند برنامه‌ریزی به‌حساب می‌آید، مرحله اندازه‌گیری نتایج حاصل از اجرا مراحل تعیین‌شده در برنامه است. برخلاف مقوله تبلیغات، اندازه‌گیری نتایج در حوزه فروش بسیار راحت و سریع انجام می‌گیرد؛ چراکه تمامی فعالیت‌ها نتایج حاصل از آن‌ها مکتوب و ثبت‌شده هست. به‌عنوان‌مثال – شرکت عرضه‌کننده دستگاه‌های تهویه تنها نیاز به شمارش و اندازه‌گیری تعداد دستگاه‌هایی دارد که در طی یک دوره مشخص موفق به فروش آن‌ها در آن منطقه جغرافیایی خاص شده است. در همین حین و از طریق همین مطالعات قادر به بررسی و نتیجه‌گیری در مورد تعداد دستگاه‌هایی هست که شرکت‌های رقیب اقدام به فروش آن‌ها کرده‌اند.

 

6- ارزیابی مجدد

وقتی‌که سوابق فروش را به‌صورت مکتوب در دست داشتید، حتماً توجه داشته باشید که این نتایج و سوابق را به‌منظور اطلاع از موفقیت و میزان موفقیت فرایند برنامه‌ریزی موردنظر اقدام به تجزیه‌وتحلیل آن بکنید. این تجزیه‌وتحلیل دقیقاً به شما می‌گوید که در چه مسائلی خوب عمل کرده‌اید و در چه مواردی ضعیف بوده‌اید و چه مواردی باید تکرار شود و از چه مواردی باید اجتناب کنید.

 

مثلاً گزارش فروش شما به‌خوبی نشان می‌دهد که در نفوذ به کدام بخش‌های بازار جدید موفق بوده‌اید. این مرحله به شما برای تعیین اهداف سال آینده کمک می‌کند و به شما برای افزایش اعتبار برند از طریق کیفیت فروش و خدمات کمک می‌کند. از طرف دیگر اگر در نفوذ به این بازار جدید موفقیتی کسب نکرده باشید، نیاز به مطالعه دلایل عدم موفقیت و شکست خود در این فرایند دارید و همچنین در برنامه‌ریزی خود برای سال بعدی باید این نکات منفی را مدنظر قرار دهید و اهداف فروش را باید مجدداً موردبررسی قرار دهید.

  • بهزاد حسین عباسی

قیمت‌گذاری پرستیژی و کاربرد آن در بازاریابی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

شرکت‌ها به‌طورکلی از روش‌ها و استراتژی‌های مختلفی برای قیمت‌گذاری محصولات خودشان در زمان بازاریابی و فروش آن‌ها استفاده می‌کنند که یکی از این استراتژی‌ها قیمت‌گذاری پرستیژی است.

 

به‌طورکلی به‌منظور تشخیص قیمت مطلوب و بهینه، بازاریابان مقدار کار بدنی موردنیاز برای تولید، هزینه‌های تولید و تبلیغات را مدنظر قرار می‌دهند. زمانی که این هزینه‌ها مدنظر قرار گرفت، سپس شرکت قادر به تعیین میزان حداقلی برای سود خود در رابطه با آن کالا در نظر بگیرید. بااین‌وجود شرکت‌های بسیار زیادی هستند که ترجیح می‌دهند که قیمت حداکثری را همان استراتژی قیمت‌گذاری پرستیژی را پیش بگیرند، چراکه به این اصل اعتقاددارند که همواره قیمت “گران” موجب می‌شود تا مشتری محصول موردنظر را محصولی گران‌قیمت در نظر بگیرد.

 

به‌عنوان‌مثال، اگر قیمت یک جفت کفش آدیداس بر اساس هزینه‌های انجام‌شده برای آن مقدار X باشد، آنگاه قیمت معرفی‌شده برای این محصول در بازار X + 50% هست. شرکت آدیداس می‌تواند این قیمت در حد X + 20% هم حفظ کند، اما در این صورت طیف قیمت‌های این شرکت در حد شرکت‌هایی از قبیل پوما قرار می‌گیرد که برندی بااعتبار بسیار پایین‌تر در نظر گرفته می‌شود. بنابراین، برای انتقال این حس که شرکت آدیداس بهترین است و قیمت‌های آن‌هم نشان از این موضوع دارد، آدیداس همواره قیمت‌های خود را در این رنج X + 50% حفظ می‌کند. باید همواره به این نکته توجه داشت که زمانی که این شرکت اقدام به کاهش قیمت‌های خودش بکند، رفته‌رفته شروع به نابودی تصویر برند خودش را هم می‌کند.

 

قیمت‌گذاری

 

این روش قیمت‌گذاری در برخی از موارد تحت عنوان قیمت‌گذاری بصری یا قیمت‌گذاری بهینه هم شناخته می‌شود و توسط شرکت‌هایی مورداستفاده قرار می‌گیرد که همواره در پی ایجاد تصویری از شرکت خودشان برای ارائه بهترین نوع محصول به بازار مصرف می‌باشند.

 

قیمت‌گذاری پرستیژی همبستگی مستقیمی با برند و تصویر آن در اذهان مصرف‌کنندگان هم دارد. اگر مشتری برای آن برند ارزش قائل بوده و از ویژگی‌ها و خصوصیات محصولات آن نسبت به محصولات رقبا راضی باشد، آنگاه می‌تواند از این شیوه قیمت‌گذاری سود برده و با به دست آوردن ارزش برخلاف کیفیت یا هزینه‌های پایین تولید، نسبت به رقبای خود امتیاز بالاتری کسب کند.

 

این مفهوم بر این فرض بنا گرفته است که مشتری همواره برای تصویر ذهنی بالاتر و بهتر حاضر به پرداخت هزینه‌های بالاتری هست و درواقع اقدام به جستجو در رابطه هماهنگی و همخوانی قیمت و ارزش ارائه‌شده نمی‌کند. اغلب قیمت‌های بالاتر برای مشتری به این صورت توجیه می‌شود که ارزش‌افزوده‌ای نسبت به هزینه‌های انجام‌گرفته برای مشتری وجود دارد. اساساً، شرکت‌های مختلف برفرض و استنباط مشتری تکیه‌دارند که محصول آن‌ها از کیفیت بالاتری نسبت به محصولات رقبا برخوردار هست، چراکه هزینه‌های بالاتری برای تولید آن صرف می‌شود.

 

به‌عنوان‌مثال زمانی که شرکت رولکس اقدام به فروش یک ساعت مچی می‌کند، درواقع در حال فروش یک کالا برای نشان دادن زمان به مشتریان نیست، بلکه درواقع در حال فروش نشان دادن و معرفی ارزش ثروت مادی مشتری به مخاطبین است. بااین‌وجود مشتری هم می‌تواند اقدام به خرید یک ساعت مچی با برند Timex بکند، که قابلیت‌های فنی یکسانی نسبت به ساعت رولکس دارد که با حدود 10 برابر قیمت کمتر، همان زمان را به مشتری را نشان داده یا حتی در برخی از موارد قابلیت‌های بیشتری برای مشتری به ارمغان می‌آورد. بااین‌وجود ساعت رولکس از استراتژی قیمت‌گذاری پرستیژی استفاده می‌کند، چراکه اعتقاد دارد ارزش واقعی دربرند است و به قابلیت‌های فنی ساعت ارتباطی ندارد. از این طریق، اقدام به تقویت ارزشی می‌کند که با فروش ساعت‌های خود به مشتری ارائه می‌دهد.

 

قیمت‌گذاری

 

در رابطه با فروش کالاهای پرستیژی ارائه یک تخفیف قابل‌توجه درواقع می‌تواند موجب صدمه زدن به میزان فروش محصول شود و تأثیری منفی بر تصویر برند شرکت از خود بر جای بگذارد. از طرف دیگر، به‌منظور حفظ چنین استراتژی، این شرکت‌ها باید سرمایه‌گذاری‌های قابل‌توجهی در رابطه با بازاریابی و ایجاد تصویر مناسب از برند خود داشته باشند. درحالی‌که اغلب شرکت‌ها ممکن است چیزی در حدود 4% بودجه خودشان را برای بازاریابی اختصاص دهند، چنین شرکت‌هایی باید بودجه‌ای در حدود 10% از ارزش محصول را برای فعالیت‌های بازاریابی اختصاص دهند.

 

قیمت‌گذاری پرستیژی اغلب مبنایی روان‌شناختی داشته و قسمت خاصی از بازار را مدنظر قرار می‌دهد که قیمت‌های بالاتر را مرتبط باکیفیت بالاتر محصول در نظر می‌گیرند. این دسته از مشتریان، افرادی هستند که تصور می‌کنند با داشتن یک محصول یا قیمت نهایی و تمام‌شده بالاتر، از موقعیت اجتماعی بالاتری نسبت به بقیه برخوردار می‌شوند. ازاین‌رو، همواره قیمت‌های بالاتر را برای محصولات خود حفظ کرده تا میزان پذیرش بالاتر محصول رابین مشتریان خودشان هم تقویت کنند.

  • بهزاد حسین عباسی

یک فروشنده حرفه‌ای و ده خصیصه شخصیتی وی – بخش دوم و پایانی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

اگر قسمت اول از این مقاله را خوانده باشید، به‌خوبی می‌دانید که در آن قسمت ضمن اشاره به مقدمه‌ای در این رابطه به 4 مورد از ویژگی‌های یک فروشنده اشاره کردیم. این ویژگی‌ها که در بخش اول به آن‌ها اشاره کردیم، عبارت‌اند از هم دل بودن، ارتباطات، مصمم بودن و همچنین داشتن نظم و انضباط و در این مطلب نیز به تعداد دیگری از این ویژگی‌ها اشاره می‌کنم:

 

5- توانایی در تحمل و مدیریت کردن فشار و استرس

همچنان که در قسمت قبل اشاره شد، در یک‌فاصله زمانی شما برای دست یافتن به اهدافی مشخص تحت‌فشار بسیار زیاد قرار می‌گیرید، درحالی‌که از طرف دیگر وظیفه حل‌وفصل مشکلات را بر عهده‌دارید. در همین زمان، باید به موضوع پس زدن و عدم توافق مشتریان کنار بیایید و همچنین مسئولیت پشتیبانی از عملکرد ناصحیح محصولات فروخته‌شده را هم تا جایی که به بخش شما مربوط می‌شود، بر عهده داشته باشید. به‌عبارت‌دیگر از هر طرف و در هر ارتباط باید انتظار فشار و استرس را داشته باشید.

 

6- هوشمندانه و سخت و کارکرده

هیچ فروشنده تنها باکار سخت و زیاد نمی‌تواند به یک فروشنده مناسب و قابل‌قبول تبدیل شود و همین‌طور تنها با هوشمندی کار کردن نیز قادر به کسب موفقیت نیست. به‌منظور داشتن بازاریابی و فروش بهینه، شما همواره باید هوشمندی و کار سخت و زیاد را با یکدیگر ترکیب کنید. باید به‌صورت هوشمندانه اهداف را انتخاب کنید، سپس برای تبدیل کردن این مشتریان هدف به مشتریان نهایی به‌سختی کارکنید و زحمت بکشید و نتیجه این ترکیب است که تأثیری فوق‌العاده داشته و شمارا به اهداف تعیین‌شده برای یک فروشنده می‌رساند.

 

فروشنده

 

7- انعطاف‌پذیر بودن

مواجه‌شدن با تغییر یک‌باره تصمیم خریدار در لحظات آخر فرایند فروش بسیار طبیعی و منطقی است. یک مشتری که از وی انتظار می‌رود تا خرید را نهایی کرده و چک مربوط به آن را به شما تحویل دهد، در بسیار از موارد ممکن است تصمیم خودش را تغییر دهد و اقدام به چانه زدن در قیمت‌های شما در لحظات پایانی کند یا ممکن است در آخرین لحظه انتظار دیگری از فروشنده مبنی بر یکی دیگر از نیازهای خودش را مطرح کند و به‌طور کل فرایند فروش را تغییر دهد.

 

در تمامی این موارد، یک فرد فروشنده باید به‌طور کامل شخصیتی انعطاف داشته باشد. هدف مشتری ممکن است تغییر کند و حتی ممکن است فروشنده مجبور به مراجعه مجدد به شرکت و تغییر شکل محصول، بسته پیشنهادی یا حتی خدمات پس از فروش و … شود. یک فروشنده خوب هرگز اجازه نمی‌دهد که چنین موارد موجب توقف و عقب نگاه‌داشتن وی در این فرایند شود، چراکه وی بسیار انعطاف بوده و بر اساس موقعیتی که در آن قرار دارد، شرایط خودش را تغییر می‌دهد.

 

8- علاقه‌مند بودن

اگر به موضوع و فرایند فروش علاقه چندانی نداشته باشید، قادر به کسب موفقیت قابل‌توجهی در حوزه فروش نخواهید بود. همیشه به یاد داشته باشید که یک فروشنده خوب بسیار فعال عمل می‌کند و بسیاری از موارد را قبل از روی دادن پیش‌بینی کرده و برای آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کند و این بهترین وضعیت برای برآوردن نتایج مناسب وراء انتظارات تعیین‌شده هست.

 

9- قانع‌کننده بودن

اگر یک فروشنده موفق هستید، همیشه در دو برهه باید بسیار قانع‌کننده باشید. یکی از این موارد درزمانی است که قصد اقناع مشتری برای خرید یک محصول رادارید. مورد دوم هم اقناع رئیس خود درزمانی که یک خرید یا فروش اتفاق نیفتاده است. باور داشته باشید که در هر دو این موارد باید بسیار اقناع‌کننده رفتار کنید. هرچند که همیشه قانع کردن مشتری و انرژی صرف کردن برای قانع کردن وی به نفع شما در بلندمدت است.

 

10- محاسبه‌گر بودن

یک فروشنده خوب ذاتاً محاسبه‌گر است. اگر قرار باشد همیشه تحت‌فشار و استرس باشید، پس باید آن‌قدر محاسبه‌گر باشید که بدانید در چه زمانی به آرامش لازم و شرایط طبیعی برگردید. اغلب فروشندگان آن‌قدر محاسبه‌گر هستند که زمان این دو حالت و تفاوت آن‌ها را به‌خوبی تشخیص داده و بر اساس آن‌ها رفتار می‌کنند. فروشندگان از روی تجربه به‌خوبی می‌دانند که در چه زمانی در حال دست یافتن به نتیجه مورد انتظار هستند باید و برای نتیجه گرفتن باید انرژی بیشتری صرف کنند یا اینکه کی می‌توانند بدون استرس آرامش خود را حفظ کنند. در صورت داشتن چنین شخصیتی در زمان تعیین و انتخاب مشتریان هدف نهایی نیز با محاسبه‌گری قابل‌قبول مشتریان مناسبی را انتخاب می‌کنید که شمارا بهتر و سریع‌تر به نتایج مورد انتظار سوق دهند.

به‌طورکلی این ویژگی‌ها، مواردی هستند که هر فروشنده‌ای در هر صنعتی به آن‌ها نیاز دارند، اما همچنان که حوزه کالاهای صنعتی با مصرفی متفاوت است، برخی از حوزه‌ها هم ممکن است کمتر به برخی از این موارد نیاز داشته باشند و برخی تأکید بیشتری بر برخی از این موارد داشته باشند.


  • بهزاد حسین عباسی

افزودن درصدی بر روی هزینه‌ها بهترین روش قیمت‌گذاری است؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری بازاریابی فروش برندینگ اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمان 

behzadabbasi.ir

از بین 4 فاکتوری موردبحث درآمیخته بازاریابی محصول و قیمت همیشه از اهمیت بیشتری برخوردار است و این به این دلیل است که مشتریان امروزی عموماً تمایل به چک کردن تمام قیمت محصولات در فضای آنلاین دارند. این مبحث در قیمت‌گذاری به همراه هزینه گذاری (اضافه کردن درصدی بر روی هزینه‌ها) و مزایای آن تمرکز دارد.

 

قیمت‌گذاری برندهای مختلف در کنار مزایا و ویژگی‌هایی که معرفی می‌شود در دنیای دیجیتال امروزی بسیار شفاف و روشن است. بنابراین بهترین شیوه‌ای که برندها می‌توانند از آن استفاده کنند، کدام روش است. به نظر می‌رسد در شرایط امروزی بازار اضافه کردن درصدی بر روی هزینه‌ها بهترین شیوه‌ای است که سود قابل قبولی داشته و درعین‌حال میزان قابل‌توجهی از مشتریان را برای شما ایجاد می‌کند.

 

شیوه اضافه کردن درصدی بر روی هزینه‌ها برای تعیین قیمت هزینه تولید یک محصول یا ارائه یک خدمت را در نظر گرفته و سپس درصدی معین بر روی آن اضافه می‌شود که به آن هزینه تمام‌شده و درصدی سود گفته می‌شود. برای بهترین بودن آن‌هم دلایل مختلفی مطرح است که برخی از آن‌ها به‌قرار زیر است:

 

shutterstock_135157124

 

1- قیمت‌گذاری یکی از بهترین ویژگی‌ها و توانایی‌های شما در نظر گرفته می‌شود.

اگر قیمت‌گذاری یکی از مزیت‌های شما باشد و بهترین قیمت ممکن در بازار را معرفی کنید، در آن حالت تقلید کردن از شما بسیار سخت و مشکل می‌شود. بنابراین این موضوع به یکی از بهترین مزیت‌های رقابتی شما تبدیل‌شده که هر شرکتی قابلیت آن را در اختیار ندارد که آن‌هم قیمت شماست. نمونه‌هایی از این مورد فروشگاه وال مارت و برخی از دیگر خرده‌فروشی‌های می‌باشند که بر اساس قیمت ارائه‌شده با بازار وارد جنگ و رقابت می‌شوند.

 

2- رقابت در فضای کنونی بسیار زیاد و هوشمندانه است.

رقابت در دنیای امروز بسیار دقیق و هوشمندانه است و به‌راحتی هر ویژگی که از طرف ارائه می‌شود را تقلید می‌کند. زمانی که رقبا همان ویژگی‌ها و خصوصیات محصول شمارا به مشتری عرضه می‌کنند، قیمت و هزینه رقابت به‌مراتب بالا می‌رود. اما زمانی که رقابت بر سر قیمت و جنگ قیمتی می‌رسد، شما عموماً یکدست بالاتر از بقیه رقبا بوده و قدرت بالاتری در چانه زدن دارید.

 

3- بررسی قیمت در فضای آنلاین بسیار راحت و ساده است.

امروزه بسیاری از مشتریان قیمت معرفی‌شده از طرف شمارا در سایت‌ها و منابع مختلف چک کرده و آن را مقایسه می‌کنند. ازآنجایی‌که با استفاده از این روش مزیت غیرقابل‌رقابتی با دیگر رقبا دارید، مطمئناً مشتریان شمارا نسبت به دیگر رقبا بازار ترجیح داده و انتخاب می‌کنند، خصوصاً زمانی که به‌صورت آنلاین تصمیم می‌گیرند. این نکته تا حدودی باور مشتری نسبت به قیمت ارائه‌شده از طرف شمارا هم تحت تأثیر قرار داده و موجب جذب مشتریان نسبت به شما می‌شود.

 

4- خرید بر اساس بودجه انجام می‌شود.

برخی از مردم خرید کردن بر اساس بودجه موجود و در اختیار خودشان را ترجیح می‌دهند. موقعیت‌هایی از قبیل وضعیت بد و نابسامان اقتصادی یا به‌طورکلی احساسات و شرایط منفی در بازار را در نظر بگیرید. در چنین مواقعی، مردم ترجیح می‌دهند تنها بر اساس بودجه‌ای که در اختیاردارند، اقدام به خرید بکنند. به‌طور مشابه، آن دسته از افرادی که جزء تجار و صاحبان مشاغل یا مدیران ارشد سازمانی قرار می‌گیرند، عموماً خرید کردن بر اساس بودجه در دسترس خودشان را ترجیح می‌دهند. بنابراین بر اساس توضیحات ارائه‌شده در بخش‌های گذشته، تمامی این افراد قادر به خرید محصولات و خدمات شما هستند و بنابراین جزء مشتریان شما قرارگرفته و به‌عنوان یک مزیت رقابتی برای شما در بازار در برابر رقبا عمل می‌کنند.

 

چالش‌های مرتبط با این روش قیمت‌گذاری

یکی از چالش‌های این روش قیمت‌گذاری پایین نگاه‌داشتن قیمت در این روش قیمت‌گذاری است. بدون پایین نگاه‌داشتن قیمت، این روش قیمت‌گذاری با شکست مواجه می‌شود و دلیل آن‌هم این است که اگر پیش‌ازاین قیمت تمام‌شده شما بالا بوده باشد و بازهم بر روی آن درصدی اضافه کنید، آنگاه قیمت شما برای بازار بسیار زیاد می‌شود و ممکن سهم از بازار خود را از دست بدهید.

 

ازاین‌رو اضافه کردن درصدی بر روی هزینه‌ها درزمانی بهترین روش قیمت‌گذاری که قیمت تمام‌شده پایین‌تر از حد معمول بازار و رقبا باشد. آنگاه شما محصول با پایین‌ترین قیمت را در اختیاردارید، درصد قابل قبولی به آن افزوده و یک قیمت بهینه برای معرفی به بازار در اختیاردارید.

  • بهزاد حسین عباسی